او در گفتوگویی می گوید
کسیکه میگوید حالم خوب است، معنیاش این نیست که حالش خوب است. در این روزها ما داریم تلاش میکنیم، همه دستهجمعی، تلاش میکنیم لبخند بیافرینیم، زندگی کنیم، تجربه کنیم. در دنیایی که نباید خیلی چیزها را تجربه کنیم، تلاش میکنیم روشهای نفس کشیدن را کشف کنیم و به هم بگوییم، ما دسته جمعی قلم را محکم گرفتهایم زمین نیفتد همین. هرکس به شیوهی خودش.
سه شعر از او را میخوانیم:
«پارک»
مرد پرسید
میتوانم کنارتان بنشینم
میتوانم کنارتان بنشینم
به یادداشت کنار نیمکت اشاره کردم
رنگی میشوید
مرد رفت
رنگی میشوید
مرد رفت
«این طوری»
به یک مهمانی دعوت شدهام
اگر کفش پاشنهبلند بپوشم
حرفهای اغواگرانه خواهند زد
ریشههای چندهمسری بررسی خواهد شد
اگر کفش تخت بپوشم
سیاستهای غلط دولت
فشار روی مطبوعات
گرانی نان و کاغذ و مسکن
وارد صورت جلسه میشود
اگر کتانی بپوشم
میروند سراغ حق طلاق و حضانت
این که شهادت زن امکان ندارد نصف مرد باشد
وارد مسالهی دامن و شلوار نمیشوم
پیچیده میشود
دلم میخواهد
پابرهنه بروم
پابرهنه برگردم
اگر کفش پاشنهبلند بپوشم
حرفهای اغواگرانه خواهند زد
ریشههای چندهمسری بررسی خواهد شد
اگر کفش تخت بپوشم
سیاستهای غلط دولت
فشار روی مطبوعات
گرانی نان و کاغذ و مسکن
وارد صورت جلسه میشود
اگر کتانی بپوشم
میروند سراغ حق طلاق و حضانت
این که شهادت زن امکان ندارد نصف مرد باشد
وارد مسالهی دامن و شلوار نمیشوم
پیچیده میشود
دلم میخواهد
پابرهنه بروم
پابرهنه برگردم
«کار تماموقت»
هیچ مردی نمیخواهد
عاشق زنی شود
که در سیرک کار میکند
از آن زنها که باید روی طناب راه بروند
عاشق زنی شود
که هر لحظه ممکن است سقوط کند
و اگر سقوط نکند
هزارها نفر برایش
کف میزنن
د
عاشق زنی شود
که در سیرک کار میکند
از آن زنها که باید روی طناب راه بروند
عاشق زنی شود
که هر لحظه ممکن است سقوط کند
و اگر سقوط نکند
هزارها نفر برایش
کف میزنن
د
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر