۱۳۹۴ بهمن ۲۳, جمعه

حقوق بشرافغانستان

حقوق بشر در افکار جامعه افغانستان



مفهوم حقوق بشر با نام و عنوان حقوق بشر Human Rights)) در جامعه افغانستان یک کالای نوبرامد، تازه به بازار آمده، بیگانه، و وارداتی به حساب می آید. از عمر استفاده و به کارگیری این واژه و این اصطلاح در افغانستان مدت 5 سال تیر می شود، ولی، این مفهوم در بیرون از دایره و چرخه حیات اجتماعی، فرهنگی و فردی مردم قرار دارد و وارد حریم زندگی جمعی و فردی جامعه نگردیده است و از جزو مایحتاج و لوازم ضروری و اولیه مردم به شمار نیامده و دور از باورپذیرهای مردم قرار دارد.
بعلاوه، مردم با این مفهوم با نگاه شک و تردید برخورد می کند و گاهی این مفهوم را در ضدیت ایمان، دین، فرهنگ و حیات جامعه شان قلمداد می کند. حقوق بشر در افکار جامعه افغانستان، یک هویت فرهنگی وارداتی غربی است که احتمال می رود لطمه به حیثیت دینی، بهشت، عقبی، قیامت، گور و گردن مردم بزند. این مفهوم جدید، با این عنوان خاص خودش، غریبه ای است تازه وارد به این سرزمین که پشت درهای بسته ذهن ها اذن ورود نمی یابد و کسی از این سرزمین تا به هنوز به سلام این مسافر علیک نگفته است. به دروازه های ذهن های جماعت عامه این مرز و بوم قفلهای آهنی آویخته است و چفت کلکین ها و دروازه های شان محکم است؛ تا نشود این غریبه در یک تهاجم خصمانه دار و ندار ایمانی و دینی شان را به یغما ببرد.
مثل مردم عامه افغانستان، مثل آن آبادی است که مردم آبادی دسترخوان را وقتی پهن می کند، به سر دسترخوان نمک هم می گذارد و این مردم با نام «نمک» آشناست. اما، یک وقتی در آبادی گفته می شود: به سر دسترخوان تان «ملح» یا«Salt» بگذارید. یا گفته شود: «ملح» یا «Salt» از جزو موارد مصرف دسترخوان شما باید باشد؛ طبعاً، مردم آبادی نخواهد پذیرفت که به جای نمک ملح یا Salt را در دسترخوان بگذارد. این در حالی است که ملح اصطلاح عربی و Salt اصطلاح انگلیسی نمک است. هیچ فردی از آبادی قبول نخواهد کرد که ملح و Salt  را در دسترخوانش بگذارد. باضافه تا بتواند با ملح وSalt  به مبارزه خواهد برخواست؛ به خیال اینکه این موجودات بدین خاطر ترویج شده تا بیماری و مرض را در آبادی بگستراند و سلامتی و صحت مردم را به تاراج ببرد.







این آبادی تا به هنوز به آن فهم نرسیده که نوع نمک یا ملح و Salt را تشخیص بدهد، آیا این نمک، آیدین دار است یا خیر؟ بلکه مردم آبادی مورد مثال ما در سطح در حرکت است و به ماهیت موضوع نظر ندارد. روحیه و خصلت پذیرش مردم مورد مثل ما روحیه خصمانه و ناسازگارانه است. با ورود مفهوم ملح و Salt که همان نمک است با حالت شک و تردید مهاجمانه توأم با عدم تفاهم و ملاحظه برخورد می کند و ملح و Salt را از دسترخوانش دور کرده و بعلاوه در ضدیت با حضور آنها پر و پاگندهای متکی به افواه، برداشتهای سطحی و کوچه بازاری، مارکها و برچسب های غیر علمی و ناصواب می زند و اعلام می کند Salt کالای نابودگر خارجی است و یا ملح مفهوم ویرانگر وارداتی است.
حضور مفهوم «حقوق بشر» در جامعه افغانستان شبیه به مفهوم ملح و Salt است در آبادی فرضی ما. از زمانی که مفهوم حقوق بشر با همین ترکیب واژگانی وارد زندگی جامعه افغانستان شده ذهن توده ها و حتی ذهن خواص از فهم و پذیرش آن عاجز است و برداشتهای نادقیق و حتی ناصوابی از مفهوم حقوق بشر صورت گرفته است؛ که به تعدادی از برداشتها و سوالهای ذهن مردم اشاره می شود:
- قانون «حقوق بشر» در باره فلان موضوع چه می گوید؟
- حقوق بشر، حقوق زنان است.
- حقوق بشر، با اسلام فرق دارد.
- حقوق بشر، ضد اسلام است.
- حقوق بشر، فقط برای طلاق گرفتن زنان آمده است.
- حقوق بشر، یک فرهنگ غربی و غیر اسلامی است.
- حقوق بشر، اعدام را قبول ندارد. (بدون هیچ تحلیل علمی این سخن گفته می شود)
- حقوق بشر، یک ارگان است.
- حقوق بشر دین مسیحیت را تبلیغ می کند.
اگر به ذهن مردم افغانستان مراجعه کنیم، کج فهمی های زیادی از مفهوم حقوق بشر مشاهده می کنیم. این کج فهمی ها و نادرستی در فهم نشان می دهد که دریچة ذهن توده های عامه در افغانستان، توان پذیرش و تلفیق مفاهیم چون حقوق بشر، جامعة مدنی، دموکراسی و امثال آن را با زندگی شان ندارد. تصویر نادرست، مبهم و تعریف ناشده از حقوق بشر در افکار جامعه افغانستان منجر شده به چالشهای ارزشی حقوق و قانون در افغانستان. ذهنیت عامه مردم از مفهوم حقوق بشر سوالات ذیل را باعث می شود که پاسخ دقیق می طلبد:
- حقوق بشر چیست؟
- حقوق بشر در جامعه افغانستان نهاد تازه وارد است یا قدیمی؟
- حقوق بشر با احکام اسلامی چقدر همخوانی و یا مغایرت دارد؟

تعریف حقوق بشر
حقوق بشر مجموعه ای از امتیازات و بهره مندیهای ذاتی، دایمی، تغییر ناپذیر و همگانی انسانها، «بما هو انسان» انسان است که در قالب قواعد آمره و لازم الرعایه ارائه شده تا حیات انسانها را تضمین نماید. این امتیازات نه قانون است و نه حقوق موضوعه و نه دستورات دینی و نه چیزی مخالف مخالف احکام اسلام. بلکه یک سلسله دارایی های معنوی و امتیازات ذاتی آدمی است که برای تضمین امتیازات تأمین و تطبیق آن، قوانین، حقوق موضوعه و دین دست به دست هم داده تا آن امتیازات را تضمین و تأمین کرده و قابلیت تطبیق بخشیده و چارچوب حقوقی برایش بدهد، تا از ضمانت اجراهای قومی برخوردارش سازد.. برای توضیح بیشتر موضوع لازم است که ابتدا حقوق و اقسام آن را بدانیم؛ تا در پرتو این توضیح به فهم مفهوم حقوق بشر نزدیک شویم.
حقوق، آن دسته از قواعد و قوانینی لازم الاجرایی است که به منظور حفظ نظام جامعه و تنظیم روابط افراد و بهبود وضع جامعه وضع گردیده است و بر دو دسته تقسیم می شود:
1- حقوق فطری و طبیعی
2- حقوق موضوعه
حقوق فطری و طبیعی ناظر است به مجموعه قواعدی که از خود طبیعت و آفرینش انسان و جامعه به وجود آمده و به موجب آن اختیارات، وظایف و امتیازات افراد معین می گردد. مثلاً، آزادی فردی، برابری افراد در برابر قانون، حق تملک اموال منقول و غیر منقول، آزادی عقاید مذهبی، سیاسی و آزادی بیان و ...» در برابر حقوق فطری و طبیعی حقوق موضوعه قرار دارد که از طرف خود بشر برای نظم اجتماع وضع می شود. مثلاً، حقوق اداری، حقوق مدنی، اصول محاکمات مدنی و جزایی، حقوق بازرگانی، تابعیت و ...
حقوق فطری و طبیعی، از بدو تولد انسان جزو حیات انسان به شمار آمده و برای انسان یک امیر ذاتی، دایمی، جدایی ناپذیر و  همگانی است؛ ولی، حقوق موضوعه با توجه به مقتضیات و نیازمندیها و پیشرفت و تحول جامعه وضع می شود و قابل تغییر است و تابع زمان و مکان و مرزهای جغرافیایی است.
حقوق بشر یک مفهوم فرامرزی و فراملی است که عبارت است از یک سلسله معیارها که جزو ذاتیات انسان است، به حیث انسان بودن آن «انسان باهو انسان»، اعم از مسلمان، مسیحی، هندو، بی دین و با دین. این معیارها در اسناد بین المللی، قوانین اساسی کشورهای دنیا و آموزه های دینی (اعم از دین مقدس اسلام، ادیان توحیدی دیگر و سایر ادیان) مدون شده و انسانهای روی دنیا و کلیه کشورها ملزم شده اند تا آن معیارها را به رسمیت بشناسند و نیز حمایت کنند و همچنین در رعایت و بهبود آن سعی کنند و تضییع نکنند و سلب ننمایند و نقض نکنند. این معیارها در ادبیات کشورهای مختلف تحت عناوین و نامهای مخصوص خودشان یاد می شوند. در اسلام، حقوق انسان گفته می شود و در ادبیات قوانین اساسی کشورها، مثلاً قانون اساسی افغانستان تحت عنوان «حقوق اساسی اتباع» بیان می شود و در ادبیات انگلیسی Human Rights گفته می شود که باتوجه به وسعت کاربردی زبان انگلیسی در دنیا، همین اصطلاح انگلیسی  (Human Rights) در ادبیات جهان برگردان و ترجمه شده که در ادبیات فراسی دری به آن «حقوق بشر ودر ادبیان پشتو به آن «د بشر حقوقو» می گوئیم. به عبارت دیگر، اصطلاح حقوق بشر یا Human Rights یا «د بشر حقوقو» ممکن است جدیداً وارد قلمرو زبان و ادبیات ملی ما شده باشد. ولی همین اصطلاح همان آشنای قدیمی و یار دیرینه و همزاد ماست؛ که متأسفانه در پشت دروازه های قفل زده ذهن و پذیرش عامه مردم ما به شکل یک غریبه مهاجم، ویرانگر، نابودگر و تضییع کننده دنیا و آخرت ما منتظر اذن ورود مانده تا دستانش را به گرمی بفشاریم و چای و چلیم برایش تعارف کنیم و روی گلیم و نمد وطنی ما بنشانیم؛ که این، همان وسعت حیان انسانی ماست و همان حقوق فطری و طبیعی یا "حقوق اساسی اتباع" و یا مطابق به فرهنگ و ادبیات دینی ما «حقوق انسانی» ماست. منتهی، در کشاکش نظم نوین ادبیات جهانی با قافیه و هیکل بیگانه وارد آستان خانه ما شده، تا بفهماند شما اکنون در "دهکده کوچک جهانی"فقط به زبان و لهجه قل و قریه و آبادی تان مفاهمه نمی کنید و شما عضو جامعه بزرگ جهانی هستید و این معیارهایی که با نام و عنوان «حقوق بشر» دروازه ذهن شما را دق الباب کرده است، معیارهای پذیرفته بین المللی است.
این معیارها، سرزمین، زبان، ملیت، جنسیت، نژاد و سایر تعلقات را نشناخته و فقط "انسان" یا"بشر" یا "Human" یا "آدمی" را می شناسد. مثلاً، حق آزادی، حقی است که در تمام قوانین دنیا و در کلیه اسناد لازم الرعایه بین المللی و احکام و دستورات شرعی و دینی یک اصل لازم الرعایت است. در برابر این، اصول محاکمات جزایی یا قانون مدنی تابع قلمرو و سرزمین خاص است و کشورها برای نظم اجتماع، آنها را به شکل قانون می آورند و جنبه الزامی می دهند؛ مثلاً، شکل و نحوه مراجعه به محاکم و تشریفات رسیدگی، آن دسته قواعد موضوعه ای است که قوه قانونگذاری آن را وضع می کنند. یا در احوال شخصیه نحوه نکاح و قیم قانونی تابع حقوق مدنی اتباع کشور است و ذاتی انسانها نیست و از این کشور تا آن کشور فرق دارد. ولی، حقوق بشر حقوقی است مدون که عمومیت دارد و شامل کلیه انسانهای روی زمین می شود. برای روشنی موضوع چند موارد از مفاهیم حقوق بشر را به طور مقایسه ای با اعلامیه اسلامی حقوق بشر، قانون اساسی افغانستان، قرآن و قاعده فقهی اسلامی مرور می کنیم:

حق زندگی
1- اعلامیه جهانی حقوق بشر: «هرکس حق زندگی... دارد.»(1)
2- قانون اساسی افغانستان: «زندگی موهبت الهی و حق طبیعی انسان است. هیچ شخص بدون مجوز قانونی از این حق محروم نمی گردد.»(2)
3- اعلامیه اسلامی حقوق بشر:«زندگی موهبت الهی است و حقی است که برای هر انسان تضمین شده است و بر همه افراد و جوامع و حکومتها واجب است که از این حق حمایت نموده و در مقابل هر تجاوزی علیه آن ایستادگی کنند و جایز نیست کشتن هیچ کس بدون مجوز شرعی»(3)
4- قرآن شریف: ... من قتل نفساً بغیر نفسٍ او فسادٍ فی الارض فکانما قََتَل الناس جمیعاً و من احیاها فکانما احیاالناس جمیعاً...»(4) (هرکس نفسی را بدون حق قصاص یابی آنکه فساد و فتنه ای در روی زمین کند به قتل برساند؛ مثل آن باشد که همه مردم را کشته و هرکه نفسی را حیات بخشد (از مرگ نجات دهد) مثل این است که همه مردم را حیات بخشیده و ..)(4)

حق مالکیت
اعلامیه جهانی حقوق بشر: «هر شخص، منفرداً یا به طور جمعی حق مالکیت دارد. هیچ کس را نمی توان خود سرانه از حق مالکیت محروم نمود.(5)
قانون اساسی افغانستان: «ملکیت از تعرض مصون است. هیچ شخص از کسب ملکیت و تصرف در آن منع نمی شود؛ مگر در حدود احکام قانون» (6)
اعلامیه اسلامی حقوق بشر: «هر انسان حق مالک شدن از راههای شرعی را دارد و می تواند از حقوق مالکیت به گونه ای که به خود یا دیگران و یا جامعه ضرر نرساند، برخوردار باشد و نمی توان مالکیت را از کسی سلب کرد، مگر بنا به ضرورت حفظ منافع عمومی و در مقابل پرداخت غرامت فوری و عادلانه(7)
قاعده فقهی: «الناس مسلطون علی اموالهم و ...» (هرکس بر حق مالکیت خودش تسلط دارد)

پیدایش مفهوم حقوق بشر
اولین سؤالی که ممکن است در ذهن خوانندگان ارجمند خطور کند ، پیدایش حقوق بشر است. آیا حقوق بشر کی پیدا شده؟ سیر تاریخی آن چگونه است؟ فراز و نشیب های تاریخی آن کدام است؟
حقوق بشر در جدال و کشماکش حقوق فطری و طبیعی انسان با مظاهر نقض کننده این حقوق، در قلب تاریخ پا به عرصه وجود نهاده است. این مفهوم در قالب قوانین، احکام و فرمان ها و ایده های متفکرین تاریخ بشر شکل یافته است. در واقع، انسانها با تدوین قوانین و مقررات به شناسایی حقوق بشر دست زده اند. به بیان اعلامیه جهانی حقوق بشر، "شناسایی حیثیت ذاتی کلیه اعضای خانواده بشری و حقوق یک سان و انتقالی ناپذیر آنان، اساس آزادی، عدالت و صلح را در جهان تشکیل می دهد. از آنجا که عدم شنایی و تحقیر حقوق بشر منتهی به اعمال وحشیانه ای گردیده است که روح بشریت را به عصیان واداشته است(8) و از آنجا که اساساً حقوق انسانی را باید با اجرای قانون حمایت کرد...(9)" بشر از گذشته تاریخی اقدام به شناسایی حقوق و تضمین آن با وضع قانون کرده است؛ که در شماره بعد به سیر تاریخی حقوق بشر می پردازیم.
شناسایی حقوق بشر، رسمیت یافتن حقوق بشر، رعایت حقوق بشر و بهبود آن، چهار فاکتور اصلی و عمده است که تمام فعالیت های حقوق بشری بر مدار آن می چرخد. نخستین زمینه های پیدایش تئوری حقوق بشر را در سال 1658 قبل از میلاد مسیح(ع) دانسته اند. این، همان زمانی است که در متن تاریخ، بشر به تدوین قانون دست یازیده اند که هدف شناسایی حقوق بشر و رسمیت دادن آن را تداعی می کند. سپس در خط و سیر تاریخ، فلاسفة یونان باستان و بعداً حقوقدانان رم در این زمینه اقدام کرده اند و نخستین گامهای تئوری حقوق بشر را بر داشته اند.
ولی، عملاً زمانی که نماینده های مردم فرانسه در مجمع ملی شان «اعلامیه حقوق بشر و شهروند» را تصویب کردند، مفاهیم حقوق بشر به شکل نوشته در آمد و تدوین گردید. در این اعلامیه، حق برابری انسانها در برابر قانون، حق آزادی، حق مالکیت، حق امنیت و ... به صراحت اعلام شد و برخی از مفاهیم حقوق بشر در این نشست نمایندگان مردم فرانسه شناسایی گردید و رسمیت یافت و این اعلامیه موجب شد که حقوق بشر به حیث یک متن رسمی تدوین شود و در قلب تاریخ، نهاد حقوق بشر را ترسیم نماید.
اما آن چیزی که حقوق بشر را هویت داده است، «اعلامیه جهانی حقوق بشر» است که 58 سال قبل (10 دسامبر 1948م) توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد در یک مقدمه و 3 ماده به تصویب رسید. این سند مکتوب و مدون که از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد تصویب شد و بعداً وارد قوانین اساسی کشورهای متعدد جهان گردید، ضمن اینکه خیلی از کشورها به حیث شخصیت حقوقی و نمایندة ملتهای خودشان از جمله افغانستان آن را به عنوان یک وثیقة بین المللی و انسانی قلمداد کرده است. و باز هم آن چیزی که برای اتباع افغانستان مهم است، برخورد قانون اساسی افغانستان است که در مواد 7،6 و 58 به صراحت از رعایت و بهبود حقوق بشر در افغانستان پشتیبانی کرده، در عین حال وجاهت قانونی داده است.
قانون اساسی برای «تثبیت جایگاه شایستة افغانستان در خانواده بین المللی» از جمله اقدامهای عملی دولت را تأمین و تطبیق حقوق بشر دانسته است. بعلاوه، این، در «برنامه عمل دولت افغانستان» نیز تأکید شده است. حقوق بشر در افغانستان از سه منظر و سه چشم انداز قابل رؤیت است:
1- حقوق بشر در گذشته تاریخی افغانستان
2- حقوق بشر در حیات فعلی افغانستان
3- حقوق بشر در دورنمای آینده افغانستان
حقوق بشر در گذشته تاریخی افغانستان، همواره مواجه بوده است با تخطی های آشکار و نقض جدی. با آنکه از زمان حکومت امان الله خان «حقوق اساسی اتباع افغانستان» وارد قانون اساسی افغانستان شده است و سپس درهر حکومت و پادشاه گردشی این حقوق، جزو حقوق لازم الرعایه قلمداد شده است؛ ولی، مع الاسف، خود حکومت ها بوده اند که به طور جدی حقوق بشر را در افغانستان نقض کرده اند . به عنوان نمونه یکی از مصادیق حقوق بشر، حق تعلیم و تربیه مساوی همة اتباع کشور است؛ به شهادت مورخان و مستندسازان، هاشم خان در دوران صدارتش طی فرمان شماره 875 به وزارت معارف وقت مخفیانه دستور صادر فرمود که از دخول فرزندان مردم هزاره در مکاتب عالی مخصوصاً مکاتب عسکری جلوگیری نماید.1 در اینجا به وضوح حق تعلیم و آموزش اتباع افغانستان تضییع شده است. این به عنوان «مشت نمونه خروار» است، در تاریخ افغانستان. اما، بعد از شروع جنگ در افغانستان، یعنی از سال 57 به این طرف تا استقرار ادارة موقت، افغانستان مواجه بوده است با طیف وسیعی از تخطی آشکار و نقض صریح حقوق بشر.
حقوق بشر در حیات فعلی افغانستان، چشم انداز نوینی است در تاریخ این کشور و یک دست آورد بزرگی، اگر همانطوریکه در پلان است؛ این نهاد ملی شود و و جزو حیات فرهنگی این کشور گردد، وسعت بزرگی مردم افغانستان را نشان خواهد داد. منتها، آنچه که قابل انکار نیست این است که ظرفیت فکری و روحی مردم در بهبود و رعایت حقوق بشر تعیین کننده است. ملت بزرگ، ظرفیت بزرگتری دارد و ظرفیت بزرگ شبیه اقیانوسی است که در آن شفافیت وسعت زندگی آیینه دار زندگی است.
حقوق بشر در دورنمای آینده بستگی به عزم ملی دارد که در دو شعاع حکومت و مردم تأمین و تثبیت حقوق بشر یک امر وجدانی و ذهنی شود. طبعاً، هر شهروند افغانی از وجدانیات خودش فرمان بری می کند. اگر مفهوم حقوق بشر برای آنان وجدانی شود و جزو فرهنگ زندگی شان گردد، جامعه ای خواهیم داشت که عضو شایستة جامعة جهانی باشد.
از لحاظ نظری، جامعة امروز در سطح جهان مدرن، جامعه ای است، حق مدار و "حق"، سطح نهاد زندگی فردی و جمعی را در زندگی امروزی پوشانده است و حیات در گسترة حق مداری، جامعة فضیلت سالاری را شکل می دهد و دورنمای آیندة جامعه افغانستان امید است، همان جامعة فضیلت سالار باشد و این ودیعه در گرو حق مداری و قانون سالاری است و گمان می رود دورنمای حیات اجتماعی کشور ما طوری خواهد بود که گذشتة تاریخی این سرزمین، افسانه های پس کوه قاف را تداعی نماید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر