- دلنوشته خانم شهین مهین فر برای آقای هاشم زینالی
برای برادرم هاشم زینالی . که 17 سال است مرده
- یک پیر مرد ساده و بی غل و غش
- که درد دارد به اندازه ی سالها خستگی.
- نفسش را بریده اید / دیگر چه می خواهید ؟
- از او می ترسید ؟ نمی دانم
- آزارش به چه کسی رسیده ؟
- پسرش را می خواهد . سعیدش را
- که انگیزه ی زندگی بود برایش / همه ی زندگی
- فرزند دارید ؟
- می دانم دارد صفا می کند و لذت می برد . از همه چیز
- سعید هم لذت لحظه های پدر بود .
- لذتش را گرفته اید . نفسش را بریده اید / دیگر چه می خواهید ؟
- ضربه های شلاق نمی کشدش / او هفده سالست مرده
- نشانی سعید کجاست ؟
- بگویید و هزار ضربه شلاق بزنید / چه باک ؟
- فریاد هم نخواهد کشید . درد فراموشش می شود
- نشانی سعید / کجاست ؟
- بزنید / اما سعیدش را به او بر گردانید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر