۱۳۹۴ اسفند ۲, یکشنبه

دلنوشته خانم شهین مهین فردلنوشته خانم شهین مهین فر


  • دلنوشته خانم شهین مهین فر برای آقای هاشم  زینالی

Bildergebnis für ‫عکس سعید زینالی‬‎

برای برادرم هاشم زینالی . که 17 سال است مرده
  • یک پیر مرد ساده و بی غل و غش
  • که درد دارد به اندازه ی سالها خستگی.
  • نفسش را بریده اید / دیگر چه می خواهید ؟
  • از او می ترسید ؟ نمی دانم
  • آزارش به چه کسی رسیده ؟
  • پسرش را می خواهد . سعیدش را
  • که انگیزه ی زندگی بود برایش / همه ی زندگی
  • فرزند دارید ؟
  • می دانم دارد صفا می کند و لذت می برد . از همه چیز
  • سعید هم لذت لحظه های پدر بود .
  • لذتش را گرفته اید . نفسش را بریده اید / دیگر چه می خواهید ؟
  • ضربه های شلاق نمی کشدش / او هفده سالست مرده
  • نشانی سعید کجاست ؟
  • بگویید و هزار ضربه شلاق بزنید / چه باک ؟
  • فریاد هم نخواهد کشید . درد فراموشش می شود
  • نشانی سعید / کجاست ؟
  • بزنید / اما سعیدش را به او بر گردانید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر